مسیر کارآفرینی مسیر سختی است، برای همین خیلی از اوقات ،مخصوصا در اوایل راه، بنیانگذاران به جای حل مسئلهی دشوار رسیدن به PMF(product market fit) خودشان را به کارهای دیگر مشغول میکنند که برای آنها توهم رشد درست میکند.
من اسم این کارها رو میگذارم دوپامینهای کارآفرینی. چرا؟ چون شبیه وقتی ه که شما به جایی اینکه بری کاراتو بکنی میشینی پای سوشال مدیا.
مهم ترینهای دوپامینهای کارآفرینی از نظر من:
۱- شرکت در رویدادها: شما معمولا در رویدادها شرکت میکنید برای اینکه exposure بگیرید. exposure در حقیقت یعنی بازاریابی. این اتفاق مانند دیگر مسیرهای بازاریابی بسیار پر هزینه است و معمولا بازگشت سرمایه ناچیزی دارد. اگر شما به product led growth معتقد باشید نباید برای این هدف به رویدادها بروید.
یک هدف دیگه از رویداد رفتن میتونه شبکه ساختن باشه. اما من به شما بگم که وقتی شما دو سه روز توی یک رویداد هستید نمیتونید relationship با آدمها بسازید، پس عملا نتورکی که از رویدادها به دست میاد به هیچ تراکنشی ختم نمیشه. نه از جنس جذب سرمایه، نه پارتنر بیزینسی خوب، نه نیروی خوب، و نه یوزر خوب. من این رو هم در ایران وقتی که با تُرُب به رویدادها رفتیم تجربه کردم و هم در اروپا. این کار شبیه Brandingعه و اصلا برای یک استارتآپ که در ذات با محدودیت منابع مواجه توصیه نمیشه.
شناخت کلی از محیط جدید. اگر شما در محیطی که هستید تازه وارد هستید. شرکت در رویدادها میتونه به شما برای شناخت محیط کمک کنه. اما من معتقدم که اتفاقا بازیگرهای درجه ۲ به رویدادها میآیند و A-Playerها میدونند که چیزهای خوب به رویدادها نمیرسه و اگر نگاه بکنید به طرز عجیبی بهترین VCها یا استارتآپ توی رویدادها شرکت نمیکنند. اونا میدونند که چیز خوب رو باید شکار(Haunt) کرد و این طوری نیست که unicorn توی رویداد ریخته باشه. اصلا اسم unicorn از این میاد که نادر و کمیاب ه و آدمهای حرفه ای اون رو تو جنگل شکار کردند و چیزی به رویدادها نمیرسه.
هدف دیگر میتونه شرکت در مسابقات باشه. استارتآپ در حقیقت contrary ideaایی است که شما بهش معتقدی و بقیه نیستند. برای همین هم هست که امکان رشد نمایی داره، چون بقیه میگن اینکه نمیشه. اگر توی رویداد نفر اول شدید این نشون دهنده اینه که اصلا ایدهتون contrarian نیست! برید به یه ایده دیگر فکر کنید.
۲-جلسه با سرمایه گذارها: به نظرم برای این موضوع این ویدیو رو نگاه کنید.
۳-جلسه با وکیلها و حسابدارها: اینهم به نظرم نیاز به توضیح نداره و کاملاخودش معلومه که هیچ کمکی نه به توسعه شما میکنه، نه جذب یوزر و … تمام این کارها رو اول حذف کنید.
اگر بخوام یک خط کش به شما بدهم، شما در انتهای روز سرویس یا محصولتون رو دارید برای کاربرتون میسازید و در نهایت هم اون هست که به شما پول میده، برای همین هر کاری که میخواهید بکنید این سوال رو از خودتون بپرسید که آیا این کار من برای کاربر من ارزش خلق میکنه یا نه؟ اگر جواباش نه است، وقت ارزشمندتون رو حیف نکنید.